۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • شناسه : 8164
  • ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۴
  • 16 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : سردبیر
اداره ی ثبت اسناد و املاک کنگان، جهنم ارباب رجوع/  گزارشی از اداره ی ثبت اسناد و املاک شهرستان کنگان /  به قلم :حسن عبداللهی

اداره ی ثبت اسناد و املاک کنگان، جهنم ارباب رجوع/ گزارشی از اداره ی ثبت اسناد و املاک شهرستان کنگان / به قلم :حسن عبداللهی

فقط آنان که سر و کارشان با اداره ی ثبت اسناد و املاک کنگان افتاده باشد، می توانند میزان استرس، نگرانی و حتی احساس حقارت و فروداشتی که در این اداره به مراجعان تحمیل می شود را درک کنند! از در اصلی حیاط اداره که وارد می شوی، باید از چند پله بالا بروی تا […]

فقط آنان که سر و کارشان با اداره ی ثبت اسناد و املاک کنگان افتاده باشد، می توانند میزان استرس، نگرانی و حتی احساس حقارت و فروداشتی که در این اداره به مراجعان تحمیل می شود را درک کنند!
از در اصلی حیاط اداره که وارد می شوی، باید از چند پله بالا بروی تا به سالن اداره وارد شوی . سالنی با عرض حدود چهار یا پنج متر و طول حدود ده – دوازده متر که چند ردیف صندلی در آن چیده شده و دور تا دور آن، در پشت میزهایی که با شیشه های ضخیم و سوراخ دار از سالن جدا شده اند، کارمندان و کارشناسانی نشسته اند که هر کدام مشغول به کاری هستند و از شدت کار، فرصت نمی کنند سرشان را بلند کنند و به تقاضا و درد دل مراجعانی که در این طرف شیشه گردن خم کرده و با نگرانی و احترام آمیخته با ترس با آنان صحبت می کنند. پاسخ دهند.
چهره ها عبوس است و هیچ لبخندی را نه بر لب ارباب رجوع و نه بر لبان کارکنانی که غرق در دفتر و پرونده در پشت شیشه ها نشسته اند، نمی بینی !
تعدادی از حاضران در سالن جزو مراجعین دائمی این اداره هستند و هر وقت بروی، آنها را در حالی‌ که تعدادی پوشه و کاغذ زیر بغل دارند. در گوشه ای از سالن می بینی. این ها کارچاق کن ها و واسطه هایی هستند که وکالت چند نفر را پذیرفته و با دریافت مبلغ قابل توجهی پول، از طرف صاحبان املاک به اداره ی ثبت مراجعه می کنند و امور ثبتی املاک موکلین خود را پیگیری می کنند؛ اما اکثر مراجعین، شهروندانی عادی هستند که زمینی ثبت نشده دارند یا برای تک برگ کردن اسناد ثبتی خود مراجعه کرده اند یا می خواهند زمین خود را تفکیک کنند یا گرهی در کار ملکشان افتاده و آمده اند آن را حل کنند.
همیشه در برابر هر گیشه تعدادی از مراجعان ایستاده اند و مجبورند صدای خود را بلند کنند تا کارشناس یا کارمندی که آن طرف شیشه است، کلام آنها را بشنود و با دقت و وسواس گوش و چشم به سوراخ های مدور شیشه ها می دوزند تا آنچه را کارمند اداره ی ثبت اژ پشت شیشه، با بی اعتنایی و نوعی خستگی و بی اهمیتی می گوید، بشنوند.
گاهی بین مراجعینی که کلافه و بلاتکلیف پشت شیشه ها ایستاده اند، به خاطر گفتن کلمه ای یا رعایت نکردن نوبت یا موضوعاتی که هیچکدام از آنها در آنها مقصر نیستند، مشاجراتی رخ می دهد.
بارها دیده شده است که مادران و خواهران کنگانی مراجعه کننده، از شدت احساس ظلم و تلف شدن وقت و سردرگمی، طاقتشان طاق می شود، بغضشان می ترکد و دردمندانه در میان جمعی غریبه، گریه سر می دهند!
گریه ای که در واقع مرثیه ای است برای کرامت انسانی ارباب رجوع!
چند روز پیش که برای هزارمین بار برای پیگیری پرونده ی ثبت ملکم به اداره ی ثبت مراجعه کرده بودم، رئیس یکی از ادارات شهرستان را دیدم که تعدادی اوراق در دست داشت و تلاش می کرد تا از بالای شانه های مردمی که جلوی باجه ازدحام کرده بودند، آن ها را به دست مامور آن طرف شیشه تحویل دهد . بعد از اینکه با هر زحمتی بود، اوراق را تحویل داد، کنار من نشست و سر درد دل را باز کرد و گفت: “حدود ۲ سال است که برای تک برگ کردن سند ملکی اداره مان مراجعه می کنم و هنوز موفق به اتمام کار نشده ام!”
آن روز ماموری که مسئول رسیدگی به این مرحله از پرونده ی من بود، در اداره حضور نداشت. مجبور بودم دست از پا درازتر به خانه برگردم اما بهتر دیدم که به اتاق رئیس اداره سر بزنم و اگر توانستم، کمی از نابسامانی و آشفتگی اوضاع اداره گله گزاری کنم. دفتر مملو از مراجعینی بود که تعدادی روی صندلی ها نشسته و تعدادی هم کاغذ به دست، جلوی میز کار او چنبره زده بودند.
دلم به حال رئیس که مرد موقر و محترمی است، سوخت! با خود اندیشیدم که در این اوضاع و ازدحام و در میان این چنبره ی مداوم جمعیت، کار کردن چیزی جز زجر کشیدن نیست .
مدت درازی صبر کردم تا فرصتی پیدا کنم و دو کلمه حرف دلم را با رئیس در میان بگذارم و سپس آن محیط پر استرس و‌ آشفتگی را ترک کنم. همین که دیدم فرصتی پیدا کرد تا سرش را از روی انبوه کاغذ و پرونده بلند کند و به چهره ی من نگاهی بیندازد، فرصت را از دست ندادم و پس از گفتن یک خدا قوت آهسته، با عجله از رئیس پرسیدم که این اوضاع آشفته و این همه سردرگمی و معطلی ارباب رجوع قرار است تا کی ادامه یابد!
رئیس محترم خودکارش را کناری گذاشت و با نگاهی که همدردی را در آن حس کردم، مرا برانداز کرد و با لحنی که تلاش می کرد تا بسیار محترمانه باشد، پاسخ داد:
” تا وقتی نیروی کافی به ما بدهند! ”
بعد برای من و دیگر مراجعانی که اطراف میز کارش ایستاده بودند، توضیح داد که از تعداد چند نفر نقشه برداری که داشته ایم، فعلا فقط یک نفر باقیمانده و‌بقیه بنا به دلایل مختلف به جاهای دیگر منتقل شده اند. بعد اضافه کرد که قول به کارگیری ۲ نفر نقشه کش به ما داده شده اما بعید می دانم که تا آخر خرداد ماه کار گزینش آنها به اتمام برسد و بتوانند به کادر اداره‌ی ما ملحق شوند.
پرسیدم چاره چیست ؟ شما و همکارانتان چه برنامه ای را برای پایان دادن به این حجم وحشتناک کار و اینهمه نارضایتی ارباب رجوع دارید؟
پاسخ واقعا دردمندانه بود! می گفت: سالهاست که اداره ی ثبت اسناد و املاک کنگان به خاطر شرایط خاص شهرستان و کمبود شدید کادر اداری به این روز افتاده است!
دیدم کاری از دست رئیس اداره بر نمی آید و اطاله ی کلام من باعث معطلی بیشتر مردان و زنانی می شود که دور میز کار او حلقه زده بودند. بنابر این بهتر دیدم کلام را کوتاه کنم و‌درد دلم را و فریاد خاموش ارباب رجوع این اداره را با صدای قلم به گوش مسئولان و متولیان محترم شهرستان و استان برسانم.
امیدوارم مسئولان اجرایی شهرستان و استان، نهادهای نظارتی و بویژه نماینده ی محترم مردم در مجلس شورای اسلامی این نوشته ی مرا بخوانند و چاره ای برای این اوضاع تباه و سیاه این اداره بیندیشند! اوضاعی که عملا همه را فشل کرده و هزارها راه را برای سوء استفاده، رشوه‌خواری، ناحقی و اعمال خلاف قانون پیش پای آنها که در این طرف و آن طرف شیشه های مشبک سالن اداره ی ثبت اسناد کنگان ایستاده یا نشسته اند، باز کرده است.
حسبی الله و نعم الوکیل
حسن عبداللهی- فروردین ۱۴۰۴

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*