۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار استان بوشهر
  • شناسه : 9512
  • ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۴۷
  • 17 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : سعید انیژ
  • منبع : بنک نیور
پیوند بین رسانه و صنعت/ یادداشت سعید انیژ

پیوند بین رسانه و صنعت/ یادداشت سعید انیژ

به منظور بررسی طرح پیش رو به مصاحبه با 8 خبره (4 خبره از حوزه ی رسانه و 4 خبره از حوزه ی صنعت پرداختیم) و سؤالات زیر مطرح گردید. در ادامه سؤالات و پاسخ خبرگان و نتیجه نهایی ارائه گردید: 1- رسانه‌ها (از منظر محتوا- از منظر تصویر عمومی) به چه میزان و چگونه می توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح نمایند؟ 2- همکاری رسانه و صنعت چگونه می تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟ 3- رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده‌ی پاسخ‌گویی هستند؟ 4- فاصله‌ی میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کمتر کردن این فاصله دارد؟

پیوند بین رسانه و صنعت/ یادداشت سعید انیژ
به منظور بررسی طرح پیش رو به مصاحبه با ۸ خبره (۴ خبره از حوزه ی رسانه و ۴ خبره از حوزه ی صنعت پرداختیم) و سؤالات زیر مطرح گردید. در ادامه سؤالات و پاسخ خبرگان و نتیجه نهایی ارائه گردید:
۱- رسانه‌ها (از منظر محتوا- از منظر تصویر عمومی) به چه میزان و چگونه می توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح نمایند؟
۲- همکاری رسانه و صنعت چگونه می تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟
۳- رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده‌ی پاسخ‌گویی هستند؟
۴- فاصله‌ی میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کمتر کردن این فاصله دارد؟

متن مصاحبه:
در سلسله‌مصاحبه‌های تخصصی با خبرگان رسانه، سعید انیژ، کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی، مجری و فعال حوزه رسانه، در گفت‌وگو درباره نقش رسانه در اصلاح نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی، همکاری رسانه و صنعت، و بازتاب‌پذیری اجتماعی توضیحاتی ارائه کرد.
وی درباره این پرسش که «رسانه‌ها از منظر محتوا به چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت دهند یا اصلاح نمایند؟» گفت:
واقعیت این است که مردم امروز با هیچ‌چیز تعارفی ندارند. اگر رسانه فقط تعریف کند، مردم رد می‌شوند. اگر فقط نقد کند، باز هم از کنار آن رد می‌شوند. مردم دنبال روایت واقعی‌ هستند. رسانه وقتی روی نگاه مردم اثر می گذارد که از دل یک کارخانه یا شرکت، از حرف یک کارگر، از چشم یک مصرف‌کننده عادی روایت نماید. آنجاست که قضاوت‌ها نرم می‌شود، سوءظن کمتر می‌شود و تولید داخلی یک‌جور «آشنای نزدیک» به نظر می اید، نه یک اسم دور از ذهن. من فکر می‌کنم رسانه، اگر صادق باشد و قصه‌ی واقعی بسازد، می‌تواند نگرش مردم را نه با شعار، بلکه با باور تغییر دهد.
در پاسخ به این پرسش که «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» وی توضیح داد:
رابطه رسانه و صنعت اگه قرار باشد سالم باشد، باید یک چیزی را بپذیریم: شفافیت مثل نور آفتاب است؛ هم چیزهای خوب را روشن می‌کند و هم چیزهایی که باید درست شود را. وقتی صنعت ببیند رسانه دنبال تخریب نیست، بلکه دنبال پاسخ‌خواهی است، همکاری شکل می‌گیرد. در این صورت صنعت سعی می‌کند رفتارهایش را با مردم، با محیط‌زیست، با جامعه تنظیم کند، چون می‌دواند روایتش به وسط میدان می رود. به‌نظر من رسانه و صنعت اگر کنار هم قرار گیرند، می‌توانند هم مردم را مطمئن کنند، هم محیط‌زیست را کمتر قربانی کنند. این یک رابطه برد–برد است نه تبلیغاتی، بلکه نظارتی و انسانی. وقتی رسانه کنار صنعت قرار می‌گیرد، یک جور «آیینه روبه‌رو» ایجاد می‌شود. صنعت می‌فهمد دیده می‌شود، و همین دیده‌شدن باعث می‌شود رفتار مسئولانه‌تری نسبت به مردم و محیط‌زیست نشان بدهد. رسانه هم اگر صادق و میدانی باشد،نه تبلیغاتی،می‌تواند مسیر را برای شفافیت و پاسخ‌گویی باز کند. درواقع این همان چیزی است که آنتونی گیدنز درباره‌اش حرف می‌زند: جامعه وقتی در معرض بازتاب‌پذیری قرار می‌گیرد، خودش را اصلاح می‌کند. رسانه همین بازتاب را ایجاد می‌کند؛ ساده، واقعی و اثرگذار.
در ادامه و در پاسخ به این پرسش که «چه موانعی باعث می‌شوند این بازتاب‌پذیری بین رسانه و صنعت در ایران هنوز کامل شکل نگیرد؟» انیژ گفت:
به‌نظرم چند مانع جدی وجود دارد که هنوز اجازه نمی‌دهد این بازتاب‌پذیری واقعی بین رسانه و صنعت شکل بگیرد:
اول اینکه اعتماد کافی وجود ندارد. بعضی صنایع فکر می‌کنند رسانه اگر نزدیک بشود، حتماً دنبال ضعف‌هاست،
بعضی رسانه‌ها هم فکر می‌کنند صنعت اگر همکاری کند، حتماً می‌خواهد روایت را کنترل کند. این سوءظن دوطرفه عملاً اجازه گفت‌وگوی سالم را نمی‌دهد. دوم اینکه فرهنگ شفافیت در ساختار مدیریتی ما هنوز جا نیفتاده است. بسیاری از مدیران، دیده‌شدن را «ریسک» می‌بینند نه «فرصت». وقتی دیده‌شدن ترسناک شود، طبیعتاً همکاری با رسانه هم محدود می‌شود. سوم اینکه رسانه میدانی کم داریم. تا وقتی روایت از پشت میزها ساخته شود، نه صنعت خود را نشان می‌دهد، نه مردم تصویر واقعی می‌بینند. فاصله‌ای که پر نشده، مقاومت را بیشتر می‌کند و آخر اینکه شفافیت هزینه دارد اما نبودِ شفافیت، هزینه‌اش بیشتر است، ولی هنوز این باور به صورت سیستماتیک در صنعت جا نیفتاده است. در مجموع، مشکل اصلی تکنیکی نیست، مشکل این است که ما هنوز در مرحله‌ی «اعتمادسازی» هستیم، نه «همکاری واقعی». وقتی این اعتماد شکل بگیرد، بازتاب‌پذیری هم خودبه‌خود اتفاق می‌افتد.
وی درباره این پرسش که رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده‌ی پاسخ‌گویی هستند؟ نیز اظهار کرد:
مردم امروز نسبت به محیط‌زیست حساس‌تر از هر دوره دیگری هستند. پس رسانه اگر درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت حرف نزند، انگار یک بخش مهم از مسئولیتش رو جا گذاشته است. به نظرم وظیفه رسانه این است که:ساده بگوید، علمی بگوید، بی‌طرف بگوید، تجربه واقعی مردم را هم اضافه کند. اما اینکه صنعت چقدر آماده پاسخ‌گویی است؟ واقعیت این است که صنایع یک‌دست نیستند، بعضی‌ها کاملاً جلوتر از رسانه‌اند و خود دنبال شفافیت‌اند، بعضی‌ها هم هنوز فکر می‌کنند دیده شدن یعنی دردسر. رسانه باید این تفاوت‌ها را نشان دهد، بدون تخریب، بدون تعارف، فقط واقعی.

در پایان این گفت‌وگو و در پاسخ به پرسش مربوط به « فاصله‌ی میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کمتر کردن این فاصله دارد؟» وی افزود:
بخش زیادی از فاصله‌ای که بین تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت وجود دارد، از دل فرهنگ عامه درمی‌آید. ما مردم معمولاً صنعت را از خلال همین روایت‌های روزمره قضاوت می‌کنیم: حرف‌هایی که در خانواده می‌شنویم، تجربه‌ای که کنار یک کارخانه یا شرکت های پتروشیمی داشتیم، خاطره‌ای از آلودگی یا یک شغل صنعتی سخت. این روایت‌های فرهنگی اگر منفی باشند، تصویر صنعت هم منفی می‌شود؛ حتی اگر واقعیت امروز تغییر کرده باشد. رسانه اینجا نقش پل را دارد. اگه روایت‌ها را انسانی کند، قصه‌های واقعی کارگر، مهندس و مصرف‌کننده را وارد جریان فرهنگ عامه کند، کم‌کم تصویر ذهنی مردم با واقعیت نزدیک می‌شود. نه با شعار، نه با گزارش‌های اداری، بلکه با محتواهایی که مردم لمسش کنند و بتوانند خودشان را در آن ببینند. درواقع رسانه می‌تواند روایت‌های جدید بسازد،روایت‌هایی که هم منصفانه باشد، هم واقعی، و هم از دل مردم بیاید.
شاهین بهرام‌نژاد، دکتری تخصصی رسانه و از فعالان شناخته‌شده این حوزه، در گفت‌وگویی تفصیلی درباره نقش رسانه‌ها در شکل‌دهی نگرش عمومی نسبت به صنعت، بازسازی اعتماد اجتماعی، و تقویت مسئولیت‌پذیری صنایع توضیحاتی ارائه کرد.
در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها از منظر محتوا به چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح نمایند؟» وی گفت:
از دید رسانه، شکل‌دهی نگرش عمومی نسبت به صنعت و تولید داخلی وابسته به دو مؤلفه‌ست: محتوا و چارچوب روایت. اگر رسانه بتواند تصویر درست، صادقانه و الهام‌بخش از صنعت ارائه دهد (نه صرفاً تبلیغاتی یا شعاری)، می‌تواند باور مردم را از «ضعف تولید داخلی» به «ظرفیت بومی و افتخار ملی» تغییر دهد. رسانه با داستان‌سازی از موفقیت‌های صنعتی، معرفی چهره‌های نوآور و نشان دادن تأثیر صنعت بر زندگی روزمره، ذهن جامعه را از مصرف‌گرایی وارد مسیر حمایت از تولید ملی می‌سازد. این تغییر نگرش نیازمند استمرار، شفافیت و زبان قابل فهم است تا مخاطب احساس کند صنعتی که می‌بیند، بخشی از زندگی خودش است نه ساختارهای دور از مردم.
در ادامه و در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها چگونه می‌توانند از ابزارهای نوین ارتباطی برای تقویت تصویر مثبت از صنعت داخلی استفاده کنند؟» بهرام‌نژاد توضیح داد:
رسانه‌های امروز با بهره‌گیری از روایت‌سازی دیجیتال، مستندهای کوتاه، و کمپین‌های چندرسانه‌ای می‌توانند لحظه‌های واقعی از تولید، نوآوری و اثرات اجتماعی صنایع را به‌صورت جذاب و قابل لمس بازنمایی کنند. این شیوه، به‌جای تبلیغ صِرف، «تجربه صنعتی» را به مخاطب منتقل می‌کند؛ روایتی انسانی، نزدیک و قابل باور که در نهایت اعتماد عمومی به صنعت را افزایش داده و برند ملی را در ذهن جامعه تثبیت می‌نماید.

وی درباره این پرسش که «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» اظهار کرد:
از نگاه رسانه، همکاری با صنعت می‌تواند مفهوم «مسئولیت اجتماعی» را از شعار به رفتار تبدیل کند. وقتی رسانه به‌جای تبلیغ صرف، روایت‌گر شفاف عملکرد و تأثیرات اجتماعی صنایع باشد، جامعه نسبت به شرکت‌های مسئول‌پذیر اعتماد بیشتری پیدا می‌کند. رسانه با نمایش اقدامات واقعی در زمینه محیط‌زیست، آموزش مصرف درست و انعکاس صدای مردم، صنعت را در مسیر پاسخ‌گویی و اصلاح رفتار سوق می‌دهد. این تعامل نه‌تنها باعث ارتقای تصویر عمومی صنایع می‌شود، بلکه فرهنگ مطالبه‌گری و الگوی توسعه پایدار را در جامعه ایرانی تقویت می‌کند.
در بخش دیگری از گفت‌وگو، درباره نقش رسانه‌ها در آگاهی‌بخشی نسبت به پیامدهای زیست‌محیطی و آمادگی صنایع جهت پاسخگویی، وی بیان کرد:
رسانه‌ها در ایران هنوز نتوانسته‌اند به‌طور کامل نقش نظارتی و آموزشی خود را در حوزه زیست‌محیطی صنایع ایفا کنند. در واقع، بخش زیادی از محتوای محیط‌زیستی رسانه‌ها جنبه خبری یا هشدار مقطعی دارد، نه آموزش‌محور و پیگیرانه. با این حال، ظرفیت بالایی برای اطلاع‌رسانی و اصلاح رفتار عمومی دارند؛ مثلاً با تولید مستند، گزارش میدانی یا گفت‌وگو با فعالان محیط‌زیست می‌توانند مردم و مدیران صنایع را نسبت به عواقب آلودگی، مصرف انرژی یا پسماند صنعتی حساس‌تر کنند. در مقابل، صنایع داخلی معمولاً آمادگی محدودی برای گفت‌وگوی شفاف درباره اثرات زیست‌محیطی‌شان دارند و اغلب ترجیح می‌دهند در فضای تبلیغاتی پاسخ دهند، نه رسانه‌ای تحلیلی و آزاد.
در ادامه گفت‌وگو، درباره این پرسش که «وقتی رسانه‌ها روایتگر شفاف عملکرد صنایع می‌شوند، چطور می‌توانند اعتماد عمومی نسبت به صنعت را بازسازی کنند؟» وی افزود:
بازسازی اعتماد عمومی نیازمند تداوم صداقت است؛ یعنی رسانه نباید فقط موفقیت‌ها را نمایش دهد، بلکه باید چرخه‌ی واقعی تصمیم‌گیری، چالش‌ها و اصلاحات صنعت را هم روایت کند. وقتی مخاطب احساس کند رسانه از درون سیستم صنعتی خبر می دهد، نه از بیرون تبلیغ، فضای گفت‌وگوی اجتماعی شکل می‌گیرد. این شفافیت تدریجی باعث می‌شود صنعت به‌جای پنهان‌کاری، خودش را در معرض قضاوت عمومی قرار دهد و در نتیجه، اعتماد اجتماعی نه با شعار، بلکه با تجربه‌ی واقعی بازسازی شود.
بهرام نژاد در پایان این گفت‌وگو و درباره منشأ فاصله میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور و نقش رسانه در کمتر کردن این فاصله توضیح داد:
این فاصله از ترکیب چند عامل شکل گرفته؛ سال‌ها روایت‌های تبلیغاتی و غیرواقعی، نبود شفافیت خبری از سوی صنایع، و فقدان تصویر انسانی از کار صنعتی باعث شده مردم صنعت را دور از زندگی خود ببینند. رسانه می‌تواند این شکاف را با روایت‌های صادقانه، حضور در بطن کارخانه‌ها، و بازنمایی تجربه‌ی انسانی کار و تولید کاهش دهد. وقتی صنعت نه به‌صورت عدد و نمودار، بلکه به‌عنوان بخشی از زیست روزمره‌ی مردم تصویر شود، ذهن جامعه به واقعیت نزدیک‌تر می‌شود.

در ادامه گفت‌وگوهای تخصصی با صاحب‌نظران حوزه رسانه، سعید نوذری دکتری مدیریت (خط‌مشی‌گذاری و تصمیم‌گیری)، مجری و گوینده و فعال حوزه رسانه درباره نقش رسانه‌ها در بازسازی تصویر تولید داخلی، مسئولیت‌پذیری صنعتی و بازگرداندن اعتماد عمومی دیدگاه‌های خود را مطرح کرد.
در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها از منظر محتوا تا چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح کنند؟» وی گفت:
به‌نظر من رسانه‌ها باید از موضع «راهنما» پایین بیایند و به سطح «هم‌صحبت» برسند. مردم امروز با دستورالعمل یا پیام مستقیم قانع نمی‌شوند؛ با تجربه و حس مشترک ارتباط می‌گیرند. اگر رسانه بتواند از درون زیست واقعی تولید حرف بزند (مثلاً از پشت خط تولید، یا از زبان افرادی که با محصول زندگی می‌کنند) نگرش عمومی به‌تدریج اصلاح می‌شود. مشکل الان این است که محتوا اغلب یا خیلی انتزاعی است یا خیلی تبلیغاتی. رسانه باید از دل روایت‌های انسانی، از جایی که احساس و واقعیت تلاقی دارند، تصویر تازه‌ای از تولید بسازد؛ تصویری که صادقانه و ملموس باشد، نه دستورالعملی یا شعاری.
در ادامه و درباره این پرسش که «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» نوذری توضیح داد:
به‌نظرم همکاری رسانه و صنعت فقط وقتی معنا پیدا می‌کند که از سطح «تبلیغ» فراتر رفته و تبدیل به نوعی گفت‌وگو میان دانسته‌ها و نیازهای جامعه گردد. ما تا وقتی صنعت را فقط در قالب عدد، سود یا تولید ببینیم، نمی‌توانیم از آن انتظار رفتار مسئولانه داشته باشیم. رسانه باید بخش انسانیِ صنعت را به تصویر بکشد؛ یعنی تصمیم‌ها، خطاها، اصلاحات و حتی نگرانی‌های مدیران و کارگران رو به زبان ساده و واقعی منتقل کند. من فکر می‌کنم این شفافیت دو‌طرفه، مثل یک سیستم تنفسی مشترک عمل می‌کند: صنعت نفسش را از اعتماد مردم می‌گیرد و رسانه با همین اعتماد زنده ا‌ست. وقتی صنعت بداند که دیده می‌شود، خودبه‌خود مراقب تصمیماتش درباره محیط‌زیست و جامعه می‌شود، چون پیوسته در معرض ارزیابی عمومی قرار دارد. البته اینجا رسانه هم مسئولیت بزرگی دارد؛ نباید در دام قضاوت‌های هیجانی بیفتد. باید بتواند هم نقد کند و هم مسیر اصلاح را نشان دهد تا صنعت احساس امنیت و انگیزه برای شفاف‌سازی داشته باشد. در نهایت، من همکاری رسانه و صنعت را نوعی «پیمان اخلاقی» می‌دانم؛ پیمانی که اگر درست مدیریت بشود، هم عملکرد صنعتی اصلاح می‌شود، هم مردم احساس می‌کنند بخشی از فرآیند تولید‌اند، نه صرفاً مصرف‌کننده. این رابطه، اگر انسانی و مبتنی بر اعتماد متقابل باشد، می‌تواند یکی از ستون‌های توسعه پایدار در کشور باشد.
نوذری در ادامه گفت‌وگو، در پاسخ به این پرسش که «رسانه در شرایط بدبینی عمومی چطور می‌تواند اعتماد از دست‌رفته را احیا کند؟» افزود:
بازسازی اعتماد فقط با عمل ممکن است، نه پیام. مردم باید حس کنند رسانه خودش را در برابر واقعیت متعهد می‌داند، نه در برابر منافع. اگر رسانه جرأت داشته باشد درباره خطاها، ریسک‌ها و حتی ناکامی‌های صنایع هم حرف بزند، در این مواقع مخاطب باور می‌کند که رسانه صادق است، نه سفارشی. در این فضا، زبان گزارشگر باید انسانی باشد؛ نه فنی، نه تبلیغی. وقتی مخاطب بتواند حرف خودش، تجربه خودش، و حتی انتقادش را در رسانه ببیند، اعتماد برمی‌گردد. من فکر می‌کنم رسانه باید خودش را به مردم نزدیک‌تر کند تا مردم احساس کنند صنعت هم بخشی از زندگی‌شان است، نه یک دنیای جدا و دست‌نیافتنی.
در بخش دیگری از این گفت‌وگو، درباره این پرسش که «رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی نسبت به پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده پاسخ‌گویی هستند؟» نوذری توضیح داد:
ببینید، به‌نظرم نقش رسانه در آگاهی‌بخشی محیط‌زیستی هنوز ان‌قدر که باید جدی گرفته نشده است. برای مثال ما عادت کردیم درباره آلودگی یا بحران آب حرف بزنیم وقتی بحران به مرحله‌ی هشدار رسیده، نه وقتی هنوز فرصت اصلاح هست. رسانه باید زودتر وارد ماجرا شود، هم آموزشی، هم هشداردهنده، ولی نه با ترس‌پراکنی؛ با روایت‌های واقعی از تغییرات کوچک در صنایع، از کارخانه‌هایی که مصرف انرژی خود را اصلاح می‌کنند یا پساب را بازیافت می‌کنند. اما واقعیت این است که صنایع در ایران هنوز نیمه‌آماده‌ هستند. بعضی شرکت‌ها واقعاً تلاش می‌کنند شفاف باشند، چون می‌دانند مخاطب امروز دنبال مسئولیت‌پذیری است؛ ولی خیلی‌ها هم هنوز با نگاه تدافعی جلو می روند، فکر می‌کنند گفتن از آسیب‌های زیست‌محیطی یعنی آسیب‌زدن به برند یا تولید. من فکر می‌کنم رسانه اگر بتواند فضا را گفتگو محور کند و از تقابل خارج گردد، صنعت هم کم‌کم به پاسخ‌گویی عادت می‌کند. این کار زمان و اعتماد می‌خواهد، ولی شدنی است، با گزارش‌هایی که هم مردم را آگاه کند، هم به صنعت فرصت شنیده شدن بدهد.
در پایان گفت‌وگو، درباره این پرسش که «فاصله میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت می‌گیرد و رسانه چه نقشی در کاهش آن دارد؟» وی بیان کرد:
حقیقتاً من فکر می‌کنم این فاصله فقط از «شناخت ناقص» نمی اید، از بی‌اعتمادی تاریخی بین مردم و ساختار صنعتی هم ریشه می‌گیرد. سال‌هاست تصویر صنعت در ذهن مردم با وعده‌های ناتمام، بحران‌های محیط‌زیستی و اخبار فساد گره خورده است. وقتی ذهن جمعی بارها تجربه‌ی ناامیدی داشته باشد، دیگر تصویر مثبت به‌سختی شکل می‌گیرد. از نظر من رسانه باید به سراغ لایه‌های فرهنگی این مسئله نیز برود، نه فقط سطح اطلاع‌رسانی. یعنی نشان بدهد که صنعت بخشی از سرنوشت جمعی ماست، نه ابزار دولت یا سرمایه‌دار. مثلاً وقتی یک کارخانه در شهر کوچکی فرصت مهاجرت را کم می‌کند، این یک روایت انسانیِ توسعه‌ است، نه فقط اقتصادی. رسانه باید چنین پیوندهایی را به رخ بکشد تا مردم دوباره «احساس» ارتباط کنند. به‌نظرم ما نیاز داریم رسانه نگاهش را از روایت‌های رسمی و ویترینی جدا کند و برسد به روایت‌های بین‌نسلی و محلی. وقتی نوجوانی از خانواده‌ی صنعتی گوید که چرا پدرش هنوز به کارش ایمان دارد، تصویر ذهنی اصلاح می‌شود. پس نقش رسانه بیشتر از پلی ارتباطی، نقش یه «بازساز حافظه جمعی» را دارد؛ حافظه‌ای که سال‌هاست یا تحریف شده و یا خاموش مانده است.
در انتهای گفت‌وگوهای تخصصی با خبرگان حوزه رسانه درباره نقش روایت‌سازی و محتوا در بازنمایی صنعت، زهرا فریدونی کارشناس ارشد علوم ارتباطات و فعال رسانه، دیدگاه‌های خود را درباره چگونگی تغییر نگرش عمومی نسبت به تولید داخلی، نقش فرهنگی رسانه و مسئولیت‌پذیری صنایع بیان کرد.
در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها از منظر محتوا تا چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح کنند؟» وی گفت:
به‌نظرم رسانه اگر بخواهد نگرش مردم نسبت به صنعت را واقعاً تغییر بدهد، باید از «زبان رسمی» جدا شود. یعنی دیگر با شعار و جمله‌های درست‌حسابی کاری پیش نمی‌رود. من معتقدم تأثیر رسانه از جنس نفوذ ناخودآگاه است؛ از طریق تصویر، روایت، احساس‌سازی و تجربه‌ی روزمره، نه دستور دادن به مخاطب. وقتی مردم در سریال، فیلم یا گزارش خبری، صنعت را در بستر زندگی واقعی ببینند، نه مثل یک کارخانه خشک، در آن صورت ذهن جمعی کم‌کم تغییر می‌کند. مشکل ما این است که رسانه صنعتی ایران خیلی وقت‌ها فقط «اطلاع‌دهنده»‌ است، درحالی‌که باید «معنی‌ساز» باشد. من فکر می‌کنم برای اصلاح نگرش، باید اجازه بدهیم مردم خودشان صنعت را کشف کنند، نه اینکه برایشان تعریف کنیم صنعت یعنی چی. مثلاً وقتی یک روایت درست از تلاش یک تولیدکننده جوان پخش می شود، یا از رقابت سالم بین شرکت‌ها، این خود یک اصلاح تدریجی نگاه مردم است. در واقع جهت دادن به نگرش، نیازمند ترکیب ذوق فرهنگی با استراتژی ارتباطی است. رسانه باید به جای تبلیغ ملی‌گراییِ مصنوعی، حس «مالکیت فرهنگی» نسبت به تولید را ایجاد نماید؛ یعنی مردم فکر کنند تولید بخشی از هویت آنها است. من بر این باورم که اگر این حس شکل بگیرد، حمایت از صنعت دیگر یک شعار اقتصادی نیست، بلکه یک رفتار فرهنگی و احساسی می شود.
در ادامه و در پاسخ به پرسش «چطور می‌توانیم محتوای رسانه‌ای را طوری طراحی کنیم که مردم نه فقط از صنعت اطلاع پیدا کنند، بلکه نسبت به آن حس تعلق و مالکیت فرهنگی داشته باشند؟» فریدونی توضیح داد:
مثلاً به‌نظرم باید روایت‌هایمان از سطح گزارش پایین‌تر باشند تا بخشی از حافظه جمعی را در بر گیرند. یعنی از دل فیلم، داستان، طنز، یا حتی موسیقی، صنعت را مثل یک قهرمان روزمره نشان بدهیم؛ کسی که در زندگی همه‌ ما حضور دارد. وقتی مخاطب حس کند کارخانه یا تولید بخشی از زندگی اوست، دیگر حمایت از تولید داخلی برایش وظیفه نیست.
در پاسخ به پرسش درباره این‌که «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» وی اظهار کرد:
اگر بخواهم صادقانه بگویم، من همکاری رسانه و صنعت را بیشتر از یک تعامل کاری می‌دانم؛ به‌نظرم یک نوع هم‌زیستی فرهنگی است. یعنی هر دو طرف باید درک کنند که اعتبارشان از رفتار مسئولانه‌ می اید، نه از حجم تبلیغات. وقتی رسانه بتواند گزارش‌ها و روایت‌هایی بسازد که عملکرد صنعت را در پیوند با زندگی مردم نشان بدهد (مثلاً تأثیر یک کارخانه بر کیفیت هوا یا اشتغال محلی)؛ اینجا خودِ صنعت وادار می شود نسبت به کاربرد اجتماعی تصمیماتش فکر کند. به نظرم این همکاری زمانی درست شکل می‌گیرد که رسانه نه در مقام «منتقد بیرونی»، بلکه در نقش «مشاهده‌گر اخلاقی» ظاهر بشود. یعنی با زبان شفاف ولی غیرخصمانه، رفتار درست را برجسته و رفتار اشتباه را با تحلیل منصفانه نشان دهد. این نوع نگاه، شرکت‌ها را از ترس پاسخ‌گویی به سمت مسئولیت‌پذیری سوق می دهد.
در ادامه گفت‌وگو، درباره پرسش «چطور رسانه می‌تواند بدون تبدیل شدن به ابزار تبلیغاتی، رفتار اخلاقی و محیط‌زیستی صنعت را تقویت کند؟» وی افزود:
راهش این است که رسانه موفقیت‌ها را فقط به‌عنوان نتیجه‌ی انتخاب‌های درست نشان دهد و اشتباهات‌ را به‌عنوان فرصت یادگیری بازتاب بدهد. وقتی لحن رسانه انسانی و تحلیلی باشد، نه تبلیغی، صنعت خودش احساس می‌کند که دیده شدن واقعی یعنی پاسخ‌گویی و مسئولیت‌پذیری، نه نمایش.
در بخش دیگری از این گفت‌وگو و در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده‌ی پاسخ‌گویی هستند؟» فریدونی توضیح داد:
من فکر می‌کنم رسانه، در مسئله‌ی محیط‌زیست، باید نقش «ترجمان میان علم و مردم» را بازی کند. یعنی نه مثل فعال محیط‌زیست عمل کند، نه مثل سخنگوی صنعت؛ بلکه پلی باشد بین داده و احساس عمومی. به نظرم آگاهی‌بخشی مؤثر وقتی اتفاق می‌افتد که رسانه بتواند داده‌های خشک علمی را تبدیل کند به قصه‌هایی که مردم لمسش کنند؛ مثلا روایت از شهری که کیفیت هوایش با اصلاح یک فرایند صنعتی بهتر شده است. در مورد صنایع، راستش آمادگی‌ شان هنوز بیشتر ظاهری است. من در تجربه‌هایم دیدم بعضی شرکت‌ها تبلیغ سبز می‌کنند اما دقیقاً نمی‌دانند اثر فعالیت‌شان چیست. ولی اگر رسانه به جای تخریب، مسیر گفت‌وگو را باز نگه دارد و نقدش منصفانه باشد، صنعت هم کم‌کم یاد می‌گیرد که پاسخ‌گویی به جامعه بخشی از کار حرفه‌ای اوست، نه تهدید.
و در نهایت فریدونی در پاسخ به آخرین سؤال با مضمون اینکه « فاصله‌ی میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کمتر کردن این فاصله دارد؟» افزود:
این فاصله بیشتر از یک سوءتفاهم تاریخی می اید؛ یعنی ما سال‌ها صنعت را فقط از پشت شیشه دیدیم، نه از دل تجربه‌ی واقعی کار و تولید. مردم تصویر ذهنی‌شان را از گزارش‌های رسمی و تبلیغات ساختند، نه از مواجهه انسانی با کارگر، مهندس یا محیط تولید. وقتی رسانه بتواند پشت خط تولید را نشان بدهد، نه فقط محصول نهایی را، ان وقت جامعه حس می‌کند صنعت یک پدیده انسانی و زنده‌ست، نه ماشین انتزاعی. در این صورت فاصله ذهنی کم‌کم از بین می‌رود.
در گام بعد به سراغ خبرگان حوزه ی صنعت رفتیم و با نفر از آنها مصاحبه نمودیم.

در اولین گفت‌وگو از مجموعه مصاحبه‌های تخصصی با خبرگان صنعت، مهندس مهدی شیخانی تکنسین ارشد تعمیرات مکانیک در شرکت پایانه‌های نفتی ایران، شاعر، بازیگر و فعال فرهنگی، درباره نقش رسانه‌ها در بازنمایی صنعت، مسئولیت‌پذیری زیست‌محیطی و فاصله میان ذهنیت عمومی و واقعیتِ تولید، توضیحاتی ارائه کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها از منظر تصویر عمومی تا چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت دهند یا اصلاح کنند؟» گفت:
به‌عنوان کسی که سال‌ها در صنعت کار کرده‌ام، راستش را بخواهید رسانه اگر بخواهد می‌تواند خیلی جدی روی ذهن مردم اثر بگذارد، ولی نه با شعار و تبلیغ خشک. مردم امروز حوصله بزرگنمایی ندارند، بیشتر دنبال دیدن واقعیت پشت تولید هستند؛ این‌که محصول چطور ساخته می شود، چه آدم‌هایی پشتش هستند، چه چالش‌هایی حل شده است. به‌نظرم وقتی رسانه تصویر انسانی و واقعی از صنعت نشان بدهد، مردم حس می‌کنند بخشی از این تلاش هستند و جایگاه تولید داخلی برایشان تغییر می‌کند. اینجاست که نگرش از حالت بی‌تفاوت یا حتی منفی، به سمت احترام و حمایت می رود.
همچنین شیخانی، در پاسخ به این پرسش که «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» توضیح داد:
به‌عنوان کسی که وسط میدان صنعت کار می‌کند، من حس می‌کنم وقتی رسانه و صنعت کنار هم باشند، یه جور «چشم بازِ دوم» برای ما شکل می‌گیرد. رسانه با پوشش کارها و تصمیمات ما، هم مردم را در جریان می‌گذارد و هم ناخودآگاه یک فشار مثبت ایجاد می‌کند که تصمیم‌ها را مسئولانه‌تر بگیریم. به‌نظرم این همکاری وقتی اثر واقعی دارد که شفاف باشد؛ یعنی رسانه فقط مدال نشان ندهد، اشتباهات و ضعف‌ها را هم بیان کند. اینگونه صنعت مجبور می شود هم به مردم و هم به محیط‌زیست پاسخ‌گو باشد، چون می‌داند دیده می شود و قضاوت می شود.
در ادامه گفت‌وگو، درباره این پرسش که «چطور همکاری واقعی بین صنعت و رسانه می‌تواند به شکل‌گیری رفتار اخلاقی و زیست‌محیطی پایدار در شرکت‌ها کمک کند؟» وی افزود:
من اعتقاد دارم وقتی رسانه در کنار صنعت باشد، یک جور آینه دائمی جلوی ما قرار می‌گیرد. وقتی فعالیت‌هایمان دیده و تحلیل شوند، ناخودآگاه مجبوریم مسئولانه‌تر تصمیم بگیریم. به‌نظرم رسانه اگر نقدش منصفانه باشد و دنبال تخریب نباشد، تبدیل می شود به شریک اصلاح رفتار؛ یعنی کمک می‌کند که شرکت‌ها به پیامدهای زیست‌محیطی و اجتماعی کارشان فکر کنند. از طرف دیگر، این ارتباط باعث می شود ما هم یاد بگیریم شفاف باشیم، چون اعتماد عمومی بدون گفت‌وگو و نمایش واقعی کار، دوام نمی اورد.
همچنین، در بخش دیگری از این گفت‌وگو، درباره پرسش «رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده پاسخ‌گویی هستند؟» شیخانی توضیح داد:
من از نزدیک دیدم که خیلی از پیامدهای زیست‌محیطی در فضای صنعتی یا درست فهمیده نمی‌شوند یا اصلاً درباره‌شان حرف زده نمی‌شود. به‌نظرم اینجاست که رسانه باید نقش «آموزگار عمومی» را داشته باشد، یعنی مسائل فنی و تخصصی را به زبان مردم ترجمه کند. وقتی جامعه بداند که یک تصمیم صنعتی چه اثری روی آب، خاک یا هوا دارد، فشار اجتماعی برای اصلاح رفتار هم به‌صورت طبیعی شکل می‌گیرد. از طرف صنعت، واقعیتش این است که آمادگی برای پاسخ‌گویی هنوز نصفه‌نیمه‌ است. بعضی شرکت‌ها فقط وقتی بحران پیش می آید سراغ رسانه می‌روند، نه برای پیشگیری. ولی من باور دارم اگر رسانه نقد را منصفانه مطرح کند، صنعت هم کم‌کم یاد می‌گیرد که شفافیت یک جور فرصت برای بهبود و اعتمادسازی است.
در ادامه و در پاسخ به این پرسش که «چطور می‌شود بین الزام‌های اقتصادی صنعت و مسئولیت‌های زیست‌محیطی تعادل برقرار کرد، بدون اینکه یکی فدای دیگری شود؟» وی اظهار کرد:
به‌نظرم این تعادل فقط با اصلاح نگاه مدیریتی ممکن است. ما باید محیط‌زیست را هزینه‌ی اضافی نبینیم، بلکه جزئی از ارزش تولید بدانیم. وقتی مصرف انرژی یا مواد اولیه بهینه بشود، هم هزینه پایین می آید هم آسیب محیطی. تجربه من نشان داده اگر شاخص‌های زیست‌محیطی در برنامه‌ریزی تولید وارد بشوند، منفعت اقتصادی خودش را خیلی زود نشون میدهد.
در پایان گفت‌وگو، درباره این پرسش که «فاصله میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کاهش این فاصله دارد؟» شیخانی بیان کرد:
به‌نظرم این فاصله از همان‌جایی شروع شده که صنعت از زندگی روزمره مردم جدا شد. من از داخل صنعت می‌گویم: واقعیت همیشه بین این دو قطب است. در کارخانه‌ها تلاش، خلاقیت و حتی شکست کنار همه‌ست، اما این بخش کمتر روایت می شود. اگر رسانه بیاید وسط میدان و با زبان قابل فهم، پشت صحنه‌ی واقعی تولید را نشان بدهد؛ آن وقت مردم به درک درستی از صنعت دست می یابند.
در ادامه سلسله‌گفت‌وگوهای اختصاصی با خبرگان صنعت، مهندس امید راشدی سرپرست بهره‌برداری واحد بوتن‌وان، شرکت پتروشیمی جم، درباره نقش رسانه‌ها در تصویرسازی صنعتی، مسئولیت‌پذیری زیست‌محیطی و بازسازی اعتماد عمومی توضیحاتی ارائه کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها از منظر تصویر عمومی تا چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح کنند؟» گفت:
به‌نظرم رسانه اگر درست عمل کند، می‌تواند قشنگ زاویه‌ی دید مردم نسبت به صنعت را تغییر دهد. ما تو صنعت معمولاً حرف‌مان به گوش جامعه نمی‌رسد، یعنی کار و تلاش واقعی دیده نمی‌شود چون تصویرسازی درست وجود ندارد. رسانه این وسط می‌تواند ان حلقه‌ی گمشده باشد؛ با نشان دادن واقعیت کار، نه فقط موفقیت‌ها بلکه حتی اشتباهات و درس‌ها. من معتقدم مردم وقتی مسیر تولید را ببینند، وقتی بدانند یک کالای ایرانی با چه زحمتی ساخته می‌شود، دیگر صرفاً به قیمت نگاه نمی‌کنند؛ یک جور احترام شکل می‌گیرد. پس نقش رسانه، ساختن همین درک انسانی از صنعت و تولید است، نه تبلیغ مستقیم، بلکه نشان دادن پشت صحنه‌ی واقعی.
در ادامه و در پاسخ به این پرسش که «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» راشدی توضیح داد:
ببینید، من فکر می‌کنم این رابطه وقتی معنا پیدا می‌کند که دو طرف از موضع تهدید خارج بشوند. از تجربه خودم می‌گویم؛ زمانی که رسانه وارد مجموعه ما شد و فرآیندها را از نزدیک دید، حتی گزارش‌های انتقادی‌اش منجر شد تیم ما درباره‌ی مصرف انرژی و پسماند بازنگری کند. نه از ترس تصویر منفی، بلکه چون حس کردیم مردم دارند نگاه می‌کنند، و این نگاه باید پاسخ بگیرد. به‌نظرم رسانه‌ها باید نقش آینه‌ی شفاف را داشته باشند، نه ذره‌بین یا فیلتر. ان‌وقت رفتار صنعت خودبه‌خود اخلاقی‌تر و زیست‌محیطی‌تر می‌شود، چون هیچ‌کس دوست ندارد تصویر ناعادلانه‌ای از خودش در جامعه شکل بگیرد.
همچنین مهندس راشدی در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده‌ی پاسخ‌گویی هستند؟» افزود:
به‌نظرم نقش رسانه در این زمینه هنوز ان‌قدری که باید جدی گرفته نشده است. ما در صنعت معمولاً گرفتار عدد و نموداریم، ولی مردم زبان داده‌ها را درک نمی کنند؛ رسانه می تواند این زبان خشک فنی را به روایت انسانی تبدیل کند. مثلاً به‌جای گفتن “آلودگی نیتروژن بالا رفته”، نشان بدهد این موضوع چطور روی زندگی روزمره مردم اثر میگ‌ذارد، روی هوایی که تنفس می‌کنند یا روی محصولی که می‌خرند. ان‌وقت آگاهی به عمل نزدیک‌تر می‌شود. اما واقعیت این است که آمادگی صنعت برای گفت‌وگوی شفاف زیاد نیست. خیلی وقت‌ها ما حتی خودمان از پیامدهای محیطی کارمان شناخت دقیقی نداریم؛ شفاف شدن یعنی باید هم ضعف‌هایمان را بپذیریم، هم درباره‌ش حرف بزنیم. به‌نظرم این شجاعت هنوز در خیلی از شرکت‌ها ساخته نشده است. ولی اگر رسانه با نگاه آموزشی و منصفانه وارد بشود، کم‌کم این فضا امن‌تر می‌شود و صنعت هم یاد می‌گیرد که پاسخ‌گویی بخشی از حرفه‌ای شدن کار است.
وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو، درباره سؤال «چطور می‌توان درون صنعت، فرهنگ پاسخ‌گویی زیست‌محیطی را به‌گونه‌ای نهادینه کرد که شفافیت، به مزیت حرفه‌ای تبدیل شود؟» راشدی توضیح داد:
راهش این است که مدیر و مهندس بدانند گزارش دادن خطا یا اثر زیست‌محیطی، نشانه‌ی ضعف نیست، بلکه نشانه‌ی بلوغ سازمانی است. این فرهنگ از آموزش درون‌سازمانی و تعامل مستمر با رسانه‌ی منصف شروع می‌شود. اگر رسانه‌ها را نه قاضی، بلکه شریک آگاهی عمومی ببینیم، ان‌وقت شفافیت می تواند به زبان اعتماد و پیشرفت تبدیل بشود، نه ترس.
و در پایان گفت‌وگو، درباره این پرسش که «فاصله میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کمتر کردن این فاصله دارد؟» وی بیان کرد:
به‌نظرم این فاصله از چند جا ریشه گرفته، ولی مهم‌ترینش «نبود تجربه‌ی واقعی صنعتی» در ذهن مردم است. ما نسل‌هایی داریم که صنعت را فقط از پشت شیشه خبرها دیدند؛ یا تصویر لوکس از کارخانه‌ها و پروژه‌ها، یا روایت بحرانی از آلودگی و تعطیلی. بین این دو تصویر، جای «زندگی صنعتی واقعی» خالی است. از سمت خود ما صنعتکارها هم صادقانه بگویم، خیلی وقت‌ها اهل گفت‌وگو نبودیم. یا حوصله توضیح نداشتیم یا از قضاوت عمومی ترسیدیم. نتیجه‌اش این شده که مردم صنعت را پدیده‌ای دور، مبهم و گاهی حتی بی‌رحم می‌بینند. اینجاست که رسانه می‌تواند نقش میانجی ایفا کند؛ نه فقط در حد گزارش خبری، بلکه با بازآفرینی روایت‌های انسانی از دل خطوط تولید. اگه رسانه بیاید محیط کار، روابط انسانی، دشواری‌ها و حتی افتخارهای معمولی کارگر و مهندس را نشان بدهد، ان‌وقت صنعت از یک «موضوع» به یک «تجربه جمعی» تبدیل می‌شود. بنظرم این اتفاق است که فاصله ذهنی را واقعاً کم می‌کند.
در سومین گفت‌وگو با خبرگان حوزه صنعت، دکتر حسین احمدی کارشناس ارشد امور حقوقی و قراردادهای پتروشیمی هرمز خلیج فارس و فعال فرهنگی، درباره نقش رسانه‌ها در بازنمایی صنعت، مسئولیت‌پذیری زیست‌محیطی و فاصله ذهنی جامعه با واقعیت تولید سخن گفت.
دکتر احمدی در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها از منظر تصویر عمومی تا چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح کنند؟» گفت:
به‌نظر من رسانه‌ها خیلی بیشتر از ان چیزی که الان نشان می‌دهند ظرفیت دارند برای تغییر نگرش جامعه نسبت به صنعت. واقعیت این است که ما هنوز مردم را درگیر تجربه صنعتی نکردیم. مردم فقط ظاهر محصول را می‌بینند، نه سختیِ مسیر ساختش را. من خودم معتقدم مردم دنبال «باورپذیری»‌اند نه شعار. وقتی ببینند یک کارگر یا مهندس ایرانی با امکانات محدود ولی فکر خلاق، چیزی می‌سازد، حس غرور و اعتماد شکل می‌گیرد. رسانه باید این حس را پایه‌گذاری کند، یعنی تصویری بسازد که صنعت فقط ماشین‌آلات یا کارخانه نباشد، بلکه یک تلاش جمعی انسانی باشد برای پیشرفت کشور.
در ادامه و درباره این پرسش که «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» احمدی توضیح داد:
به‌نظر من مسئله اصلی این است که همکاری رسانه و صنعت نباید فقط روی کاغذ باشد یا در قالب چند تا پروژه تبلیغاتی تمام شود. تجربه من نشان داده وقتی رسانه به شکل مداوم در کنار صنعت قرار می‌گیرد (نه صرفاً وقتی بحرانی پیش می اید)، ذهنیت مدیران هم به سمت شفافیت حرکت می‌کند. یعنی ما یاد می‌گیریم تصمیم‌هایمان فقط در اتاق هیئت‌مدیره اثر ندارد، بلکه روی جامعه و محیط‌زیست هم بازتاب دارد. به‌نظرم رسانه می تاوند مثل یک «وجدان بیرونی» عمل کند؛ مدام یادمان بیندازد که هر تصمیم تولیدی، ردپای زیست‌محیطی و اجتماعی دارد. از ان طرف، اگر صنعت احساس امنیت کند که رسانه‌ها هدفشان روشنگری است، ان وقت خودش داوطلب برای شفاف‌سازی می‌شود. پس این رابطه زمانی سازنده‌ است که دوطرف، نه از موضع فشار، بلکه از موضع گفت‌وگو وارد بشوند. این‌جوری مسئولیت‌پذیری از یک الزام قانونی، تبدیل به یک انتخاب اخلاقی و حتی مزیت رقابتی می‌شود.

در پاسخ به پرسش «چطور می‌توان همکاری رسانه و صنعت را از یک واکنش مقطعی به بحران، به یک ارتباط دائمی و سازنده تبدیل کرد؟» وی افزود:
باید ساختار رسمی همکاری تعریف بشود؛ مثلاً کارگروه‌های مشترک اطلاع‌رسانی یا مرکز گفت‌وگوی صنعتی–رسانه‌ای که به‌صورت دائمی مسائل زیست‌محیطی و اجتماعی را رصد کند. وقتی همکاری شکل نهادی بگیرد، دیگر فقط در بحران‌ها فعال نمی‌شویم؛ تبدیل می‌شود به یک گفت‌وگوی مداوم برای رشد مسئولانه و یادگیری متقابل.
در بخش دیگری از این گفت‌وگو، درباره این پرسش که «رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده پاسخ‌گویی هستند؟» احمدی توضیح داد:
به‌نظرم رسانه‌ها باید بتوانند مفاهیم تخصصی محیط‌زیستی را طوری بیان کنند که مردم بفهمند چه چیزی پشت یک محصول یا فرایند تولید هست. من می‌گویم رسانه نباید فقط هشدار بدهد، باید آموزش بدهد؛ با زبان ساده بگوید مثلاً مصرف انرژی یا پسماند یعنی چی و چه تأثیری روی زندگی دارد. اما از طرف صنعت، اگر واقع‌بین باشیم؛ آمادگی پاسخ‌گویی هنوز پایین است. خیلی از شرکت‌ها هنوز خودشان تصویر روشنی از ردپای زیست‌محیطی‌شان ندارن. اگه محیط گفت‌وگو امن‌تر باشد، صنعت هم کم‌کم یاد می‌گیرد که پاسخ‌گویی نشانه ضعف نیست.
در پایان گفت‌وگو، درباره این پرسش که «فاصله میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کمتر کردن این فاصله دارد؟» وی بیان کرد:
ریشه‌ی این فاصله برمی‌گردد به بی‌داستانیِ صنعت. ما صنعتی‌ها معمولاً بلد نیستیم از خودمان حرف بزنیم، رسانه‌ها هم عادت کردند فقط زمان بحران بیایند سراغ ما. به‌نظر من تا وقتی روایت انسانی از دلِ کارخانه و تصمیم‌های روزمره وارد رسانه نشود، ذهن مردم همان تصویر سرد و ماشینی را حفظ می‌کند. رسانه باید قصه‌گو باشد تا صنعت به بخشی از تجربه‌ی واقعی جامعه تبدیل گردد.
و در نهایت در چهارمین گفت‌وگو با خبرگان صنعت، مهندس محمدمهدی بکران مدیر روابط‌عمومی پتروشیمی مرجان، درباره بازنمایی صنعت در رسانه، تجربه‌سازی ذهنی برای مخاطب، مسئولیت‌پذیری زیست‌محیطی و شکاف میان تصویر عمومی و واقعیت تولید سخن گفت.
مهندس بکران در پاسخ به این پرسش که «رسانه‌ها از منظر تصویر عمومی تا چه میزان و چگونه می‌توانند نگرش مردم نسبت به صنعت و تولید داخلی را جهت داده یا اصلاح کنند؟» گفت:
ببینید من فکر می‌کنم تأثیر رسانه روی نگرش مردم به صنعت، فقط از طریق «نمایش تصویر» نیست؛ از طریق «ساختن تجربه ذهنی» عمل می‌کند. مردم وقتی مداوم در رسانه فقط با خبر بحران، ورشکستگی یا تبلیغ پر زرق‌وبرق صنعتی روبه‌رو می‌شوند، یک تصویر دوتایی در ذهنشان شکل می‌گیرد: یا صنعت یک غول آلاینده است یا یک قهرمان دست‌نیافتنی. هیچ‌کدام از این دو تصویر واقعی نیست. به‌نظرم رسانه باید بین این دو افراط، تصویر سوم بسازد؛ تصویری واقعی از مسیر ساخت، از آدم‌هایی که در خط تولید تصمیم‌های سخت می‌گیرند و در عین حال تلاش می‌کنند با منابع محدود کیفیت بسازند. اگر رسانه بتواند این «فرآیند زیستن صنعتی» را نشان بدهد، مردم حس مشارکت پیدا می‌کنند، نه صرفاً تماشاگر بودن. اثرگذاری یعنی ان‌جایی که صنعت از سطح شعار «حمایت از تولید ملی» پایین می آید و تبدیل می‌شود به تجربه‌ای انسانی که مخاطب با ان هم‌درد و همراه می‌شود.
در ادامه و در پاسخ به این پرسش که «چطور رسانه می‌تونه از مرحله نمایش تصویری عبور کنه و تجربه واقعی تولید را برای مردم قابل لمس کند؟» بکران توضیح داد:
به‌نظرم این فقط با حضور میدانی ممکن است. یعنی خبرنگار باید در کارخانه حضور یابد، صدای دستگاه‌ها را بشنود و با کارگر و مهندس حرف بزند. ان‌وقت روایتش زنده می‌شود. ما از دور نمی‌توانیم اعتماد بسازیم؛ باید تجربه را به چشم مردم بیاریم، نه اینکه فقط حرفش را بزنیم.
در پاسخ به پرسش «همکاری رسانه و صنعت چگونه می‌تواند باعث رفتار مسئولانه‌تر در برابر مردم و محیط‌زیست شود؟» وی افزود:
به‌نظرم رفتار مسئولانه وقتی شکل می‌گیرد که صنعت و رسانه همدیگر را نه ابزار، بلکه شریک بدانند. ما در صنعت معمولاً از رسانه می‌ترسیم چون فکر می‌کنیم دنبال ضعف‌هایمان ایت، درحالی‌که اگر رابطه بر پایه‌ی گفت‌وگوی واقعی بنا بشود، هم نقدها سازنده‌تر می‌شوند، هم ما صنعتی ها یاد می‌گیریم مسئولیت اجتماعی را جدی‌تر بگیریم.
در بخش بعدی گفت‌وگو، درباره این پرسش که «رسانه‌ها چه نقشی در آگاهی‌بخشی درباره پیامدهای زیست‌محیطی صنعت دارند و صنایع چقدر آماده پاسخ‌گویی هستند؟» بکران توضیح داد:
به‌نظرم رسانه‌ها باید نقش «به‌روزرسانِ دانایی عمومی» را بازی کنند، نه فقط نقش گزارشگر بحران. ما در صنعت معمولاً گرفتار زبان فنی و پیچیده‌ایم که ممکن است برای اغلب مردم قابل درک نباشد؛ رسانه می تواند این زبان را ترجمه کند، طوری که شهروند عادی درک کند تولید چه اثری روی آب، هوا یا خاک دارد. از دید من، این یعنی رسانه باید آموزش‌گر باشد، نه فقط ناظر. اما درباره آمادگی صنعت برای پاسخ‌گویی، واقعیت این است که بخش زیادی از صنعت هنوز از شفافیت می‌ترسد. به‌نظرم وقتی رسانه به جای قضاوت، مسیر گفت‌وگو بسازد، صنعت هم کم‌کم یاد می‌گیره که پاسخ‌گویی بخش طبیعی از مسیر کاری است.
در ادامه این گفت‌وگو و در پاسخ به پرسش «فاصله میان تصویر ذهنی مردم از صنعت و واقعیت عملکرد صنعتی کشور از کجا نشأت گرفته و رسانه چه نقشی در کمتر کردن این فاصله دارد؟» وی گفت:
راستش من همیشه فکر می‌کنم این فاصله از یک جور «سوءتفاهم تاریخی» شروع شده، نه صرفاً بی‌خبری. در ایران، صنعت همیشه یک چهره‌ی رسمی و جدی از خودش نشان داده؛ یک چیزی بین «کارخانه‌دار موفق» و «ماشین خاکستری». مردم هیچ‌وقت لحظه‌ای که خط تولید می‌ایستد، ترس کارگر وقتی دستگاه خراب می‌شود را ندیده اند. نتیجه‌اش این است که ذهن مردم پر شده از تصاویری نصفه‌نیمه: یا بحران زیست‌محیطی، یا تبلیغ تلویزیونی براق. به‌نظرم رسانه اگر بخواهد این فاصله را واقعاً کم کند، باید از روایتِ «بزرگ‌مقیاس» بیرون بیاید. مثلاً برود سراغ جزئیاتِ کوچک اما انسانی: گفتگو با کارگری که نگران آینده بچه‌ش است، یا مهندسی که اشتباه خود را توضیح می‌دهد. مردم با عدد و نمودار ارتباط نمی‌گیرند، ولی با اضطراب، خستگی و امید، چرا. انجاست که صنعت از یک واژه‌ی خشک به یک تجربه‌ی انسانی تبدیل می‌شود. خلاصه بگویم، فاصله ما از زبان غیرانسانی می‌اید؛ و رسانه تنها وقتی می‌تواند پل بزند که به جای مستندساز، «شاهد» باشد.
در پایان این گفت‌وگو، درباره پرسش «چطور می‌شود زبان فنی صنعت را به زبانی تبدیل کرد که مردم حس کنند بخشی از زندگی خودشان است؟» بکران توضیح داد:
ما در صنعت، پر از واژه‌ و مفهوم هستیم که برای خودمان معنا دارد ولی برای مردم، مثل فرمول شیمیایی است. خطای ما این بوده که دنبال ساده‌سازی بودیم، نه معنا‌سازی. مردم قرار نیست واژه‌ها را بفهمند؛ باید تجربه‌ کنند.
برای همین معتقدم رسانه باید از فاز توضیح بیاید بیرون و وارد حس روایت بشود؛ یعنی وقتی از بهره‌وری حرف می‌زنیم، نشان بدهد چطوری یک دستگاه قدیمی توسط یک کارگر دوباره به‌کار افتاده، نه اینکه فقط درصد رشد بگوید. ان وقت زبان فنی، حس انسانی پیدا می‌کند. به‌نظرم هر جا صنعت موفق شده، یک روایت انسانی کنارش بوده که به دل نشسته، نه فقط یک دستورالعمل.

نتیجه گیری:
تحلیل مجموعه‌ی هشت گفت‌وگوی انجام‌شده با خبرگان حوزه رسانه و صنعت، تصویر نسبتاً شفاف و چندلایه‌ای از رابطه‌ی این دو نهاد در ایران به‌دست می‌دهد. در ظاهر، رسانه و صنعت در دو سوی یک میدان قرار گرفته‌اند: یکی حامل پیام و دیگری تولیدکننده‌ی ارزش مادی. اما در عمق تحلیل، روشن شد که میان این دو حوزه، پیوندی ساختاری وجود دارد که اگر به‌درستی فعال شود، می‌تواند نه‌تنها رفتار مسئولانه‌تر اجتماعی و زیست‌محیطی بیافریند، بلکه فرهنگ عامه را از حالت مصرفی و انفعالی، به زیست فرهنگیِ توسعه‌محور و درگیر بدل کند.
فرهنگ عامه و بازنمایی صنعت: خبرگان رسانه بر این باور بودند که جامعه ایرانی، تصویر منجمد و ناواقعی از صنعت دارد؛ تصویری یا قهرمانانه و شعاری است، یا بحرانی و تخریبی. از دل مصاحبه‌ها فهمیده می‌شود که فاصله‌ی میان تجربه‌ی صنعتی و ذهن فرهنگی مردم، ناشی از غیبت روایت انسانی در رسانه است. رسانه برای اصلاح نگرش عمومی نسبت به تولید داخلی، باید از سطح تبلیغ و شعار پایین بیاید و وارد سطح روایت شود، روایتی که با زندگی روزمره مردم پیوند بخورد.
در نگاه کارشناسان صنعتی نیز، همین گسست فرهنگی به چشم می‌خورد. آنان معتقدند که صنعت در ایران در لایه‌های واقعی‌اش (فرسودگی، خلاقیت، سختی کار، امید جمعی) در رسانه‌ها بازتاب ندارد. نتیجه‌ی این فقدان، شکل‌گیری نوعی «بی‌اعتمادی ناخودآگاه عمومی» است که در فرهنگ عامه‌ی ایرانی، صنعت را «دور» و «سنگین» جلوه می‌دهد. جمع‌بندی این بخش آشکار می‌کند که راه اصلاح نگرش عمومی نه در بازاریابی ملی، بلکه در بازآفرینی فرهنگی صنعت از خلال روایت‌های انسانی و تجربه‌های کوچک مردمی است.
مسئولیت اجتماعی و محیط‌زیست: از تقاطع دیدگاه دو گروه خبره، نکته‌ای اساسی بیرون آمد. رسانه زمانی می‌تواند پیشران رفتار مسئولانه باشد که استقلال و نقش نظارتی خود را حفظ کند. هر دو طیف تأکید داشتند که تبلیغ صرف، صنعت را از پاسخ‌گویی دور می‌کند و فرهنگ مطالبه‌گری را تضعیف می‌سازد. تلقی مشترک آن‌ها از «همکاری رسانه و صنعت»، نه رابطه‌ی تبلیغاتی، بلکه نوعی پیمان اخلاقی بود؛ پیمانی که رسانه در آن «آیینه‌ی مقابل» است و صنعت را به شفافیت و بازنگری دعوت می‌کند. در بُعد زیست‌محیطی نیز هر دو گروه بر این اجماع بودند که رسانه باید نقش «مترجم علم برای مردم» را برعهده گیرد. صنعت اغلب زبان فنی دارد و مردم از آن سر درنمی‌آورند، در حالی که رسانه می‌تواند بین داده‌های تخصصی و ادراک عمومی پلی بزند. در این مسیر، شفاف‌سازی داده‌ها، مستندسازی مشارکتی و روایت تجربه‌ی انسانی، سه ابزار کلیدی برای آموزش و اصلاح رفتار جمعی عنوان شد.
بحران اعتماد و ضعف پیوند با دانشگاه: تقریباً در همه‌ی گفت‌وگوها، چه مستقیم و چه ضمنی، مسئله‌ی اعتماد طرح شد. رسانه در ایران با چالش دوگانه مواجه است: از یک‌سو مردم به صداقت روایت‌هایش مشکوک‌اند، از سوی دیگر صنعت هنوز به شفافیت عادت ندارد. این وضعیت، همان چیزی است که یک خبره‌ی رسانه از آن به عنوان «بی‌اعتمادی تاریخی» یاد کرد. لذا، هیچ سیاست رسانه‌ای یا صنعتی پایداری شکل نمی‌گیرد مگر با بازسازی تدریجی این اعتماد. از سوی دیگر، ضعف ارتباط ساختاری با دانشگاه و نهادهای پژوهشی، باعث شده گفت‌وگو میان سه ضلع دانایی (علم، رسانه، صنعت) ناقص بماند. نبود گفت‌وگوی بین رشته‌ای، موجب می‌شود روایت رسانه از صنعت، عمق علمی نداشته باشد و روایت صنعتی از رسانه، خصلت فرهنگی خود را از دست بدهد.
بصورت کلّی؛ مصاحبه ها نشان می‌دهد که رسانه و صنعت در ایران، اگرچه از نظر نهادی جدا تصور می‌شوند، ولی در عمل، دو نهاد مکمل در تولید فرهنگ عمومی توسعه‌گرا هستند. رسانه، میدان معناست و صنعت، میدان عمل. رسانه بدون ارتباط ارگانیک با واقعیت صنعتی، به شعار تقلیل می‌یابد، و صنعت بدون بازنمایی فرهنگی، به کارخانه‌ای خاموش در حافظه‌ی جمعی تبدیل می‌شود. در نتیجه، می‌توان گفت: «رسانه، به‌واسطه‌ی پیوند ساختاری با صنعت، قادر است محرک شکل‌گیری رفتار مسئولانه، تقویت آگاهی زیست‌محیطی و بازسازی حافظه‌ی فرهنگی توسعه‌محور در جامعه‌ی ایرانی باشد».
اما تحقق این ظرفیت، نیازمند سیاست‌گذاری هوشمند در هر دو نهاد است. سیاستی که از مرحله‌ی کمپین و برنامه‌ی کوتاه‌مدت فراتر رود و به ساختار دائمی همکاری منجر شود. از این رو برای بهبود ارتباط بین رسانه و صنعت پیشنهادات زیر ارائه می گردد:
تشکیل کارگروه مشترک رسانه–صنعت–دانشگاه: ایجاد فضای نهادی دائمی بین سه حوزه برای بازتولید دانش، انتقال تجربه، و ارتقای زبان مشترک میان تکنیک و فرهنگ.
ایجاد شبکه‌ی «مستندسازان صنعتی»: حمایت از تولیدکنندگان محتوایی که به‌صورت میدانی در محیط‌های صنعتی حاضر می‌شوند و روایت‌های انسانی و واقعی از تجربه کار و تولید می‌سازند.
نظام شفافیت داوطلبانه در شرکت‌ها: طراحی پلتفرم‌هایی برای انتشار داده‌های محیط‌زیستی، عملکردی و انسانی صنعت، به زبانی عمومی، تا رسانه بتواند نقش نظارتی خود را بر داده‌های واقعی استوار کند.
پیوند میان تولیدات فرهنگی و صنعتی: تشویق به حضور صنایع در تولیدات نمایشی، مستند و حتی فرهنگی (سینما، سریال، ادبیات عامه‌پسند) برای بازسازی هویت فرهنگی «تولید» در حافظه‌ی جمعی ایرانی.
حمایت از روزنامه‌نگاری تخصصی صنعت: ایجاد رشته‌ها و دوره‌های مشترک میان دانشکده‌های ارتباطات و مهندسی، برای تربیت خبرنگارانی که زبان فنی و فرهنگی هر دو حوزه را درک کنند.
بازتعریف مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکتی با محور فرهنگی: تبدیل مسئولیت اجتماعی شرکتی از فهرستی تبلیغاتی به برنامه‌ای اجتماعی که با کمک رسانه، تأثیر رفتاری بر مردم و محیط‌زیست بگذارد.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*